از آبشار بریز
عطر گیسوی تو پاشیده ست بر دوش بهار ،
قاصدِ عطرت نسیمِ کوچه های بی قرار !
هر کجا پا می گذاری عشق ! غوغا می کنی ،
رنجه کن یک گام دیگر ، سر بیاید انتظار
نغمه ای در جانم از شوق تو می خواند که باز
می رسد بار دگر ، این کوکب دنباله دار !
قطره ها همراه دریا گشته اند و می روند
چون به دنبال تو میگردند در گوش و کنار
صاحب لبخند و اشک و آرزوهای منی !
پل بزن بر رود تردید و بریز از آبشار !
فروزنده مستوفی
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم تیر ۱۴۰۴ ساعت 23:7 توسط فروزنده مستوفی
|