همیشه اسم تو بر شط گریه ام جاری است

به روی سینه ی من زخم های تکراری است

مسیر رفتنم از ، جاده های اجباری است

ببین که پر شده ام از کبوتر چاهی !

تو را که آینه های شکسته مشتری اند

در آرزوی تو صد ها هزار بستری اند ،

برای جذب نگاهت به فکر دلبری اند ،

بگو بگو که از این زندگی چه می خواهی ؟

فروزنده مستوفی